سلام عمر و جون مامان امروز ٥ بهمن ١٣٩١ و ما شمارو برديم براي ختنه هميشه به اين فكر ميكردم كه اگه يه پزشك ختنه رو رد كنه من هم ازش تبعيت ميكنم و شماروختنه نمي كنم تا بزرگ بشيد و باخواستهخودتون اين كارو انجام بديد ولي ظاهرا همه دكتر ها تاييد ميكنند و طبق رسوم خانوادگي من بايد اين كارو بر خلاف ميلم انجام بدم پر از اضطراب بودم و شب قبل خوابم نبرد شما رو صبح زود برديم بيمارستان و تنهايي رفتيد تو اتاق عمل ووقتي صداي گريه شما ميومد انگار چاقو تو قلبم فرو ميكردند و بعد از ١٠ دقيقه شمارو تحويل دادند و از بس گريه كرده بوديد چشماتون پف كرده بود و تو ماشين هم كلي ناله كرديد بعد از ختنه رفتيم خونه مامان مريم و تا دوروزاونجا بوديم كلي ...